سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امام خمینی(ره): اگر رای ندادید و مسامحه کردید،مسئول هستید...

 امام خمینی در حال رای دادن

امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمین در ایران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه کنند در این امر، اهمال کنند، نروند و رأى ندهند، عینا مسوولیت متوجه خود آنها است... مردم با علما و اشخاص مورد اعتمادشان مشورت کنند، بعد به هر کس که خواستند رأى دهند.

  * وظایف مردم‏

الف. شرکت در انتخابات‏

ب. شناسایى کاندیداى اصلح‏

  * راههاى شناخت کاندیداى اصل

1. در نظرگرفتن سوابق و روحیات و خصوصیات دینى - سیاسى‏

2. مشورت با علما و افراد صددرصد مورد اعتماد

  * ویژگیهاى کاندیداى اصلح‏

الف. به اسلام ناب، معتقد و مدافع آن باشند

ب. به اجراى احکام اسلام متعهد باشند

پ. به حسن سابقه و تعهد به قوانین اسلام معروف باشند

ت. به جمهورى اسلامى معتقد باشند

ث. به قانون اساسى معتقد باشند

ج. به اصل ولایت فقیه معتقد و وفادار باشند

چ. به مکتبهاى انحرافى گرایش و پیوستگى نداشته باشند

ح. مثل مدرس، نترس و صاحب تشخیص باشند

خ. طعم فقر را چشیده و در فکر محرومان باشند

د. احتمال انحراف در آنان نرود

ر. احتیاجات مملکت و مصالح و مفاسد کشور را بشناسند

ز. متخصص باشند

س. متفکر باشند

ش. خدمتگزار باشند

ص. براى کشور، دلسوز و به ملت وفادار باشند

ض. آزادمنش باشند

ظ. به اخلاق خوب آراسته باشند

من امیدوارم که این مرحله را هم به شایستگى و به طورى که دلخواه همه ملت ما است و دلخواه ما است، عمل بکنند و وکیلهایى که آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام، وفادار هستند به کشور خودشان، خدمتگزار هستند به شما و به کشور، آن اشخاص را انتخاب کنند و در مجلس بفرستند.




تاریخ : شنبه 90/12/6 | 10:54 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

 

برادر مرگ را می شناسید؟

روح جدایی

خواب و مرگ، تفاوت‌ها و شباهت‌ها

از نظر قرآن، حقیقت انسان به روح اوست. اگر روح نباشد، انسان به جسم بی حرکت و مرده تبدیل می‌شود؛ همان گونه که هنگام مرگ روح از بدن جدا می‌شود، در هنگام خواب نیز روح از بدن جدا می‌شود، با این تفاوت که در هنگام مرگ ارتباطش به طور کامل قطع می‌شود و به بدن باز نمی‌گردد، اما در هنگام خواب ارتباطش کاملاً قطع نشده؛ بلکه کم می‌شود و دستگاه درک و شعور از کار می‌افتد و چون ارتباطش به طور کامل قطع نشده، به همین دلیل بخشی از فعالیت‌هایی که برای ادامه حیات بدن ضرورت دارد، مانند ضربان قلب، گردش خون، فعالیت دستگاه تنفس و ... ادامه می‌یابد و چون روح انسان هنگام خواب از بدن جدا می‌شود و با حواس ظاهری ارتباط ندارد، حقایق بیشتری را درباره آینده و یا امور پنهانی درک می‌کند و این امر، اساس رؤیاهای صادقه را تشکیل می‌دهد.(1) اما چگونگی جدا شدن روح از بدن هنگام خواب، برای ما قابل درک نیست. 

تفاوت خواب و مرگ

مرگ و خواب شباهت زیادی به هم دارند، اما یک تفاوت عمده و اساسی میان آن‌ها وجود دارد که آن‌ها را از هم متمایز می‌سازد و آن، اینکه خداوند هم در مرگ و هم در خواب روح انسان را قبض می‌کند، اما در مرگ دیگر روح به بدن باز نمی‌گردد و دستگاه مغز آدمی تعطیل می‌شود، ولی در خواب فقط بخشی از دستگاه مغز تعطیل می‌شود و دوباره به بدن بازگردانده می‌شود: «اللّهُ یَتَوَفَّی اْلأَنْفُسَ حینَ موت‌ها وَ الَّتی لَمْ تَمُتْ فی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتی قَضی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ اْلأُخْری إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»؛ «خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده، نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) باز می گرداند».(2)

ادامه مطلب...


تاریخ : شنبه 90/12/6 | 10:29 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

 

ناگفته‌هایی از زندگی علامه جعفری از زبان فرزندش که هر یک از این خاطرهای می تواند برای ما درس عبرتی باشد .

علامه جعفری

علامه امام را خنداند!

 ناگفته‌هایی از زندگی علامه جعفری از زبان فرزندش

*زمان درس خواندن در نجف علامه می‌گفتند که در آن موقع ماهیانه سه دینار از آیت‌الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی دریافت می کردند.

 و این سه دینار، علیرغم قناعتی که داشتند در 7-8 روز اول تمام می‌شد و اکثر طلبه‌ها حتی آنهایی که در رده اجتهاد بودند مجبور می‌شدند به کارهایی مثل بنایی و کشاورزی بپردازند تا هزینه زندگی طلبگی خود را تامین کنند من یک بار از علامه پرسیدم، شما برای تامین مخارج چکار می‌کردید؛

 فرمودند: «چون من در نوجوانی در تبریز کار کفاشی انجام داده بودم؛ در نجف نیز چرخ خیاطی کوچکی را تهیه کرده بودم و از مغازه‌ها سفارش گرفته و روزانه 2 یا 3 ساعت کفاشی می‌کردم.»

*علامه می‌گفتند: گرمای نجف در تابستان‌ها به حدی بود که پرداختن به هیچ کاری ممکن نبود و ما آنقدر به درس علاقه داشتیم که شب‌ها تا نصف بدن و بعضی وقت‌ها تا زیر گردن در آب فرو می‌رفتیم و در نور چراغ نفتی کتاب به دست تا صبح مطالعه می‌کردیم.

*علامه جعفری‌(ره) در درس بسیاری از بزرگان نجف مثل آیات عظام خویی، عبدالهادی شیرازی، شیخ کاظم شیرازی، حکیم، شاهرودی و سید جمال‌الدین گلپایگانی شرکت کردند، اما همه اینها از روی نظم بود و به قول معروف باری به هر جهت نبود، استاد می‌فرمودند؛

همه این کلاس رفتن‌ها از روی نظم و برنامه بود؛ این طوری نبود که یک روز درس فلان استاد باشم و یک روز در درس استاد دیگر. ایشان می گفتند؛ در اوج مریضی درسهایم تعطیل نمی‌شد؛ البته تنها من اینطور نبودم و خیلی از طلبه‌ها این خصلت را داشتند.

*ایشان قبل از نماز صبح بیدار می‌شدند، یک دعا و تهجدی داشتند و بعد از نماز هم پیاده‌روی می‌کردند، خانه‌ای که استاد در سال‌های آخر عمرشان در آنجا زندگی می‌کردند و الان از آن به عنوان موسسه تدوین و نشر آثار ایشان استفاده می‌شود در غرب تهران قرار دارد، منطقه‌ای کوهستانی است و معمولا با 5 ـ 6 نفر از شاگردان و ارادتمندان استاد همراه می‌شدیم و در اطراف پیاده‌روی می‌کردیم.

 ایشان پیاده‌روی و ورزش را زیاد دوست داشتند و تا ماه‌های آخر عمرشان که کسالت شدید داشتند؛ پیاده‌روی را ترک نمی کردند؛ حتی روزهایی که از شدت سرما پیاده‌روی در بیرون ممکن نبود در اتاق مرتب قدم می‌زدند و حرکات ورزشی انجام می‌دادند.

*ما یک خواهری داشتیم در سن 38 سالگی سرطان گرفت و در پاییز 72 به رحمت خدا رفتند؛ در حال انجام مقدمات کفن و دفن ایشان بودیم. 

ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 90/12/3 | 4:1 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

کاردی که شاهرگ شیطان را می برد

 
--------------------------------------------------------------------------------
استغفار شاهرگ شیطان را می‌برد و برای هر چیزی زکات و عامل پاک سازی است، پاک سازی بدن، روزه است .
--------------------------------------------------------------------------------


دوری از گناه
منظور از دوری از گناه همان تقوا و پرهیزکاری و مراقبت در ترک هر گونه گناه و نافرمانی خدا است. مسأله دوری از گناه از عوامل مهم ریشه‌ای و کلیدی برای هدایت و رهبری در راه کمالات است. زیرا گناه یک آسیب و آفت خطرناک و سرنوشت برانداز برای هلاکت و گمراهی و سقوط در درّه هولناک عذاب است. برای روشن شدن مطلب بهتر است اینگونه بیان کنیم که:
- انسانی که از نظر جسمی بیمار می‌شود، نزد پزشک برای معالجه می‌رود. پزشک جهت بازگرداندن سلامتی بیمار دو برنامه دارد. 1- برنامه بهداشت و پیش گیری   2- درمان.
پزشک در مرحله درمان یک سری بایدها و نبایدها را به بیمار توصیه می‌کند که، باید از چند موضوع پرهیز کنی – اگر قبلا پرهیز می‌کردی گرفتار بیماری نمی‌شدی – و باید از چند مورد دارو استفاده کنی، و طبق دستور تنظیم شده رفتار کنی تا درمان شوی.
قطعاً مسأله پیشگیری و پرهیز مهم‌تر و آسان‌تر و کم هزینه‌تر از برنامه مثبت (درمان با دارو) است، حتی ممکن است بیمار بر اثر ادامه پرهیز بی آنکه دارویی مصرف کند سلامتی خود را باز یابد.
- درختی را در نظر بگیریم عواملی چون: خاک + نور + حرارت + کود + آب + هوای آزاد=ثمر و میوه
همه این‌ها لازم ولی کافی نیست بلکه باید عوامل و یا موانعی که جلوی رسیدن به ثمر را می‌گیرد شناخت و پس از آن جلوگیری و پیشگیری کرد. آفت‌ها، درهم شکننده تارو پود گیاهند پس باید درخت را از هر گونه آفت دور نگاه داشت و آن را از مبتلا شدن مبرا کرد و به عبارتی درخت را واکسینه نمود.
پس باید از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دوری کرد و حتی فضای ذهن را از هر گونه تمایل به آن پاک سازی کرد. جهت رسیدن به این مراتب نیازمند شناسایی عوامل ارتکاب به گناه هستیم که به آن‌ها اشاره می‌شود.
روزه گرفتن روی شیطان را سیاه می‌کند و صدقه کمر شیطان را می‌شکند و دوستی برای خدا و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شیطان را قطع می‌کند و استغفار شاهرگ شیطان را می‌برد و برای هر چیزی زکات و عامل پاک سازی است، پاک سازی بدن، روزه استپرهیز از کوچک شمردن گناه
یکی از عواملی که انسان را به سوی گناه سوق می‌دهد، کوچک شمردن گناه است. گاهی با تقسیم گناه به صغیره و کبیره، بعضی را فریب می‌دهد که پس ارتکاب گناهان صغیره چندان مهم نیست، غافل از آن که گناه به معنی فرمان خدا را زیر پا گذاشتن و فرمان شیطان را روی چشم نهادن است و چنین کاری بسیار بزرگ و خطرناک است. مساله صغیره و کبیره امری نسبی است یعنی بعضی از گناهان نسبت به بعضی دیگر کوچک‌ترند و گرنه هر گناهی ذاتاً بزرگ و خطیر است و حتما باید از آن دوری جست. در نهایت کوچک شمردن موجب تبدیل آن به گناه بزرگ می‌شود. به عنوان مثال اگر کسی سنگی به سوی ما پرتاب کرد ولی بعد پشیمان شد و عذر خواهی کرد، شایسته است که او را ببخشیم. ولی اگر سنگ ریزه‌ای به ما بزند و در مقابل اعتراض ما بگوید این که چیزی نبود بی خیالش!!! او را نخواهیم بخشید. زیرا این کار از روح طغیان گر و ناسالم او پرده برداشته و بیانگر آن است که او گناهش را کوچک می‌شمرد و در عوض جسارت هم دارد.

ادامه مطلب...


تاریخ : سه شنبه 90/10/13 | 3:57 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

شاهرخ حر انقلاب اسلامی

 

اپیزود اول: کاباره
صبح یکی از روزها با هم به" کاباره پل کارون "رفتیم . به محض ورود، نگاهش به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود . با تعجب گفت: این کیه؟ تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار باحیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود . شاهرخ جلوی میز رفت و گفت :همشیره تا حالا ندیده بودمت،تازه اومدی اینجا ؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم . شاهرخ دوباره با تعجب پرسید : تو اصلا قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی خوره،اسمت چیه؟ قبلا چیکاره بودی؟
زن در حالی که سرش رو بالا نمی گرفت گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ،حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ،دندانهایش را به هم فشار می داد ،رگ گردنش زده بود بیرون ،بعد دستش رو مشت کرد و محگم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!
بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، همینطور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود(صاحب کاباره) و گفت: زود بر می گردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش رو سر کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم . بعد از سلام و علیک ،بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟
اول درست جواب نمی داد. اما وقتی اصرار کردم گفت: دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه بخاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود . من هم یه خونه کوچیک تو خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون بچه ات رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو میدم!!
اپیزود دوم: انقلاب
هر شب در تهران تظاهرات بود. اعتصابات و درگیریها همه چیز را به هم ریخته بود . از مشهد که بر گشتیم . شاهرخ برای نماز جماعت رفت مسجد. خیلی تعجب کردم. فردا شب هم برای نماز مسجد رفت . با چند تا از بچه های انقلابی آنجا آشنا شده بود. در همه تظاهراتها شرکت می کرد. حضور شاهرخ با آن قد و هیکل و قد، قوت قلبی برای دوستانش بود .
البته شاهرخ از قبل هم میانه خوبی با شاه و درباری ها نداشت. بارها دیده بودم که به شاه و خاندان سلطنت فحش می دهد.
ارادت شاهرخ به امام تا آنجا رسید که در همان ایام قبل از انقلاب سینه اش را خالکوبی کرده بود. روی آن هم نوشته بود: خمینی، فدایت شوم.

ادامه مطلب...


تاریخ : چهارشنبه 90/5/19 | 1:10 صبح | نویسنده : جوانمرد | نظر

 گزیده هایى از سفارش‏هاى امام خمینی به مناسبت ماه مهمانی خدا

شما در این چند روزى که به ماه رمضان مانده، به فکر باشید، خود را اصلاح کرده، توجه به حق تعالى پیدا نمایید. از کردار و رفتار ناشایسته خود ، استغفار کنید! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتکب شده ‏اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان ، توبه کنید! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهید! مبادا در ماه مبارک رمضان، از شما غیبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشید! شما اقلا، به آداب اولیه‏ روزه عمل نمایید و همان ‏طورى که شکم خود را از خوردن و آشامیدن نگه مى‏دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز دارید! از هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویى و دروغ نگهداشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت ‏شیطانى را از دل بیرون کنید!
امام در هر فرصتى که به ‏دست مى‏آوردند، ولو اندک، قرآن مى‏خواندند. بارها دیده شد که امام، حتى در دقایقى قبل از آماده شدن سفره - که معمولا به بطالت مى‏گذرد - قرآن تلاوت مى‏کنند
اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییرى پدید نیامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقى نکرد، معلوم مى‏شود روزه‏اى که از شما خواسته‏اند ، محقق نشده است.
اگر دیدید کسى مى‏خواهد غیبت کند، جلوگیرى کنید و به او بگویید! «ما، متعهد شده‏ایم که در این سى ‏روز ماه مبارک رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزیم.» و اگر نمى‏توانید او را از غیبت ‏باز دارید، از آن مجلس خارج شوید! ننشینید و گوش کنید! باز تکرار مى‏کنم تصمیم بگیرید در این سى روز ماه مبارک رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشید.
توجه بکنید که به آداب ماه مبارک رمضان عمل کنید; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى‏اش باشد .




تاریخ : یکشنبه 90/5/9 | 10:6 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

چرا بگوییم « امام خامنه ای » ؟


دلیل اول :
غربی ها با سه کلید واژه آزادی ، دموکراسی ، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می کردند . شرقی ها با دو کلید واژه ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری . امام (ره) پنج کلید واژه قرآنی را در مقابل آن پنج کلید واژه قرار داند . « امامت محوری ، امّت گرایی ، عدالت گستری ، و دوطبی مستکبرین _ مستضعفین » اساس تئوری و پنج کلید واژه  امام (ره) بود .
امام خمینی (ره) از دنیا رفتند . آقای هاشمی رفسنجانی پنج روز بعد از رحلت امام (ره) در دومین خطبه ی اولین نماز جمعه بعد از رحلت امام (ره) آمدند و دو جمله راجع به ولایت فقیه گفتند . یک :« ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی (ره) به جانشین ایشان "امام" بگوییم » این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب ؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه ؛ قانون اساسی پنج بار رو ی امامت ولی فقیه تاکید کرده ؛ امام (ره) این را از سال 48 مطرح کرده ، شما میگویی نمیخواهیم ؟ انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم ، افکار شما را با خود شما دفن میکنم و به آن ها عمل نمیکنم . جمله دومشان این بود :« مجلس خبرگان مرجع تعین نکرده است » یعنی جانشین امام (ره) نه مرجع است نه امام .
حالا کلید واژه هایی را که امام خمینی (ره) از قرآن کریم جایگزین آن پنج کلید واژه کردند را فهمیدیم که اصولا" الان هم باید سر مشق زندگی ما و اساس و بناء تمام حرکات دینی و سیاسی ما باشد اما در این زمان می بینیم که خبری از آن پنج کلید واژه در زندگی ما نیست . چرا؟
کلید واژه های اول و دوم ( امامت و امت ) :
وقتی جای لفظ « امام» گذاشته شد « رهبر» ، « امّت » هم شد « ملّت » ؛ یعنی عملا" سیستم « ملت و رهبر » انگلیسی ها را پذیرفتیم و سیستم و اساس « امت و امامت » امام خمینی (ره) را کنار گذاشتیم . وقتی « امت» شد « ملت » طبیعا" عناصر امت یعنی « خواهران و برادران » قرآنی و دینی که وظایف کثیری از جمله امر به معروف و نهی از منکر  نسبت به هم دارند ، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی « شهروند » و « هموطن » که  نباید از حال هم دیگر خبر داشته باشند و هر کس باید کار کند برای خود تا خود زنده بماند و از این قبیل قانون ها .
کلید واژه سوم ( عدالت گستری ) :
اما کلمه سوم یعنی « عدالت » ؛ مقدس ترین کلمه ای که آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوریشان تغییر دادند همین کلمه عدالت بود ؛ که به جای آن کلمه « توسعه » را به نظام اسلامی تحمیل کردند . بزرگترین فرق کلمه عدالت و توسعه این است که عدالت را پیامبر اسلام (ص) و حضرت امیر المومنین وصی رسول الله تعیین و تعریف میکنند ولی کلمه توسعه را صندق های بین المللی پول و بانک جهانی و صهیونیسم های عالم .

ادامه مطلب...


تاریخ : شنبه 90/2/10 | 4:28 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

  • اس ام اس دون | ریه | وبلاگ شخصی