سفارش تبلیغ
صبا ویژن

عبدالمالک ریگی سحرگاه امروز به جهنم رفت


عبدالمالک ریگی سرکرده تروریست‌های شرق کشور سحر گاه امروز با حضور جمعی از خانواده‌های شهدای اقدامات تروریستی‌ خود، به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش فرهنگ نیوز به نقل از  پایگاه اطلاع‌رسانی دادسرای عمومی و انقلاب تهران، با حکم صادره از سوی دادگاه انقلاب اسلامی، ‌عبدالمجید ریگی با نام مستعار عبدالمالک سحرگاه امروز ‌یکشنبه با حضور تعدادی از خانوادهای شهدا و جانباختگان جنایات تروریستی وی در محل زندان اوین به دار مجازات آویخته شد.
درپی برگزاری جلسه محاکمه عبدالمجید (عبدالمالک) ریگی در یکی از شعب دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی توحیدی به اتهام محاربه و افساد فی الارض،‌ نامبرده به اتهام 79 مورد اقدامات جنایتکارانه،‌ به استناد مواد 190 ، 191 ،‌ 186 ، 185 و 183 قانون مجازات اسلامی به اعدام از طریق آویختن از چوبه دار با حضور مجروحین و خانواده‌های جانباختگان و شهدای جنایات وی محکوم شده بود.
محکوم عبدالمجید ریگی سرکرده گروهک ضد انقلاب مسلحانه در شرق کشور که سال گذشته با هوشیاری ماموران امنیتی بازداشت شد، با تشکیل گروهک مسلحانه خود اقدام به راهزنی، ‌سرقت مسلحانه،‌ بمب‌گذاری در اماکن عمومی، ‌حمله مسلحانه به نیروهای نظامی و انتظامی و مردم بی دفاع، قتل و جرح، اخاذی، ایجاد رعب و وحشت و هراس و سلب امنیت مردم، آدم ربایی و گروگان‌گیری، همکاری با بیگانگان و اخذ کمک‌های مالی و اطلاعاتی از آنان نموده بود.
بخشی از اعمال مجرمانه ارتکابی محکوم عبدالمجید ریگی به شرح ذیل است:
1 – تشکیل و اداره دسته و گروهک تروریستی موسوم به جنبش مردمی جندالله به قصد مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران و ایجاد ناامنی در منطقه و کشور.
2 – مباشرت و آمریت در 15 فقره آدم ربایی مسلحانه.

3 – حمل و نگهداری سلاح و مهمات به صورت عمده و قاچاق سلاح و مهمات به داخل کشور.

برای خواندن ادامه مطلب لطفا کلیک کنید


تاریخ : یکشنبه 89/3/30 | 9:2 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

مروت و جوانمردی

انسان به هیچ زینتی زیباتر از مروت و جوانمردی آراسته نیست.نه فتوت به ادعاست و نه جوانمردی به سخن.فتوت تنها با عمل استکه مهر تایید می خورد و مقبول خاطره ها می گردد و به حرف نیست.

کرامت جوانمردی و نان دهی است
مقالات بیهوده طبل تهی است

در روایات برای جوانمرد اوصاف و نشانه های زیادی بیان شده که در این رهگذر با بهره گیری از فرهنگغنی اسلام عزیز فرازهایی از اوصاف و حالات جوانمردان به حضور مشتاقان و علویان هدیه می گردد.

پاسخ بدی با نیکی:
این نیز روحیه والا می خواهد که در مقابل برای دیگران خوبی کنی اگر ناسزا گفتند اگر بی اعتنا بودند تو احترام و ادب کنی اگر از تو بریدند تو قطع رابطه کنی.

عفو با قدرت:
نشان دیگر اهل فتوت آن است که وقتی قدرت دارند و می توانند انتقام بگیرند عفو را پیشه کنند.

غمخواری محرومان:
جوانمرد به نیازمندان رسیدگی می کند و افتادگان را دستگیری و حمایت می کند و خود را در راحت و رنج و غم و شادی دیگران شریک می دارد.

نشانه های فتوت و جوانمردی:
حضرت علی می فرماید ((جوانمردی چهر گونه است:
فروتنی هنگام فرمانروایی و حکومت.- گذشت هنگام قدرت.- خیر خواهی هنگام دشمنی.- بخشش بدون منت گذاری.

حقیقت مروت:
از امام صادق(ع) پرسیدند: مروت چیست؟ فرمود: مروت آن است که خدا ترا آنجا که نهی کرده نبیند و آنجا که امر نموده بیابد.

مروت کامل:
حضرت علی(ع) می فرماید:
نهایت مروت آن است که در پنهانی کاری نکنی که آشکارا ار آن پروا داری.

عفو و گذشت:
روح های بزرگ ظرفیت عفو هم دارند ولی افراد حقیر و فرومایه به سرعت در صدد انتقام بر می آیند.

اگر بر آب روی خسی باشی و اگر به هوا پری مگسی باشی دلی به دست آر تا کسی باشی.

سخنی با جوانان:
با ورزش سالم بدنت را قوی با ایمان و محبت قلبت را گرم و شاداب و با دانش فکرت را روشن و با کار و کوشش کشورت را گلشن کن.




تاریخ : یکشنبه 89/3/30 | 12:16 صبح | نویسنده : جوانمرد | نظر

آیا مانتو حجاب اسلامی است؟!

قیام برای نفس است که چادر عفت را از سر زن‌های عفیف مسلمانان برداشت و الان هم این امر خلاف دین و قانون در مملکت جاری است و کسی بر علیه آن سخن نمی‌گوید. (سیمای زن در کلام امام خمینی (ره) صفحه 43)
به نظر ما بحث‌هایی که در باب پوشش زن می‌شود بحث‌های خوبی است منتهی باید توجه کنید که از هجوم تبلیغاتی غرب متأثر نباشد، اگر متأثر از آن شد، خراب خواهد شد مثلا بیائیم با خودمان فکر کنیم که حجاب داشته باشیم اما چادر نباشد، این فکر غلطی است. (زن از دیدگاه مقام معظم رهبری صفحه 31)
از آنجا که سنگ بنای تربیتی مردان و زنان جامعه دامان پر مهر و عطوفت مادر است و با عنایت به این موضوع که بیش از نیمی یا بیشتر افراد جامعه کنونی ما را زنان تشکیل می‌دهند که نقش مهمی در بنای بنیادی جامعه دارند، ضرورت دارد این قشر عظیم و نیرومند جامعه تحت تعلیم صحیح احکام حقه الهیه قرار گیرند.
شایسته است زنان در امور اجتماعی که از روی ضرورت با آن مواجه می‌شوند با حفظ حجاب فاطمی سعی نمایند خود متکفل امور مربوط به خویش شده تا روابط بین زن و مرد کنترل شود. به عنوان مثال اگر پزشکان زن عهده دار امور بانوان بیمار گردند و یا اساتید زن به امر تدریس در مراکز علمی بپردازند، دیگر نیازی به اختلاط بین زن و مرد نخواهد بود و طبعا معصیتی هم رخ نخواهد داد.

از طرفی مشایخ بزرگوار ما از جمله شیخ مفید (ره) در کتاب «احکام النساء» در این رابطه می‌فرمایند: زنان در خانه‌ها مستور بمانند و از منزل خارج نشوند مگر ضرورتی آن را اقتضاء کند. (احکام النساء، جلد یک، صفحه 55)
علاوه بر این حین خروج از منزل، نباید آرایش کنند و نباید زیبایی‌های خود را نیز در معرض دید نامحرم قرار دهند، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرمایند: "و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن" سوره احزاب، آیه 32  ترجمه: در خانه‌های خود بمانید و آرایش و زیبایی‌های خود را برای نامحرمان ظاهر نکنید.

ادامه مطلب...


تاریخ : یکشنبه 89/3/30 | 12:13 صبح | نویسنده : جوانمرد | نظر

گوشه ای از خوی بهائیت

در حدود سال های 39و1340، بهائیان در باغ (ارتشبد غلامعلی) اویسی قم محفل های شبانه ای داشتند.
در اینجا مناسب است تنها گوشه کوچکی از جنایات بهائیان که در بالاترین سطوح ارتش شاهنشاهی! نفوذ کرده بودند، بازگو شود تا نسل حاضر و نسل های آینده، این فرقه ضاله مدعی مهر و محبت و «جهان وطنی» را بهتر بشناسند. آیت ا لله مسعودی خمینی در خاطرات خود از یکی از جنایات بهائیان در شب عاشورا در قم پرده برداشته است و می نویسد:
«جلسه شبانه بهائیان در باغ اویسی قم»
در حدود سال های 39و1340، بهائیان در باغ (ارتشبد غلامعلی) اویسی قم محفل های شبانه ای داشتند.
گاهی اوقات برنامه هایی که داشتند، بسیار فجیع و دلخراش بود؛ از جمله شب های عاشورا، یک بچه مسلمان را با خود به باغ می بردند و او را در حین جشن و پایکوبی به قتل می رساندند و هلهله می کردند.
بنده با یک واسطه از فردی که خود شاهد این ماجرا بوده نقل می کنم که می گفت: «یک بار در یکی از این محافل، عده زیادی از بهائیان جمع شده بودند و چند نفر سرهنگ هم از تهران به قم آمده و در آنجا حضور داشتند.آنان پسر بچه حدوداً 10 ساله ای را در تهران ربوده و با خود به قم آورده بودند.
این ماجرا را رئیس ژاندارمری قم برای رفیق ناقل خبر گفته بود که شب عاشورا بود و من در محل کارم در ژاندارمری نشسته بودم که یکی از دوستانم آمد و گفت: محفلی در باغ اویسی برقرار است. مایلی برای تماشا برویم؟ من موافقت کردم و به اتفاق به باغ رفتیم و از پشت ساختمان ها، نظاره می کردیم. دیدیم که دختر و پسر می زنند و می رقصند و غلغله ای است و پسری را هم وسط صحنه روی میز گذاشته اند و تمام افرادی که دور میز هستند، هر کدام درفشی در اختیار دارند و همزمان با میگساری و خوانندگی، ضربه ای هم به تن پسر می زنند.
من (رئیس ژاندارمری) دیدم که در میان آن جماعت، سرهنگی نشسته است که گویا از همه بیشتر خوش به حالش است! یک لحظه فکر کردم که الان برخی از مردم در مجالس عزای امام حسین (علیه السلام) دارند به سر و سینه خود می زنند و یک عده از خدا بی خبر هم در اینجا مشغول عیش و عشرتند. با این اندیشه خونم به جوش آمد و کنترل از دستم خارج شد. به رفیقم گفتم: علی ا لله! هر چه باداباد! بعد تفنگ را کشیدم و یک گلوله در مغز سرهنگ خالی کردم! سرهنگ نقش زمین شد و جماعت جیغ کشیدند و محفل به هم خورد.
بعد به اتفاق دوستم جلو رفتیم و افراد را با اسلحه تهدید کردیم. در همان حال که دستانشان را به نشانه تسلیم بالا گرفته بودند، آنان را در یکی از اتاق های باغ زندانی کردیم و در را بستیم. بعد نگران شدیم که چه بلایی سر جنازه سرهنگ بیاوریم. اینجا بود که او را زیر مقادیر زیادی کود که در باغ تلنبار کرده بودند، پنهان کردیم. بچه مسلمان مصدوم را هم به تهران فرستادیم تا به دست پدر و مادرش بسپارند. بعد با خیال راحت به یکی از مجالس روضه ابی عبدا لله (علیه السلام) رفتیم! صبح روز بعد سر کارمان حاضر شدیم؛ انگار نه انگار! مدتی بعد افرادی با داد و قال وارد شدند و گفتند: «یک مشت آدم گم کرده ایم! شما ندیده اید؟» گفتیم: «نه! مگر به دست ما سپرده بودید؟ در نهایت هم نتوانستند قتل سرهنگ بهایی را به دوش ما بیندازند. »
جواد امامی، خاطرات آیت ا لله مسعودی خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، پاییز 1381، صص 229و.230




تاریخ : پنج شنبه 89/3/13 | 6:32 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر
       

  • اس ام اس دون | ریه | وبلاگ شخصی