سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آخرت و عاقبت به خیری....

آخرت به معنای بازپسین مهلت است. آخرت عبارت از جهانی است که مردم پس از مردن به آنجا میروند و برای همیشه در آن جا هستند و به گفته ابوالفتوح رازی، همه کارهایی است که در آن جهان انجام میگیرد، یعنی رستاخیز یا حشر و نشر، رسیدگی به کردارهای نیک و بد مردم و سرانجام پاداش و کیفر دادن به نیکوکاران و بدکاران که از این معانی به زندگی دوم یا زندگی دوباره تعبیر میشود.

این واژه در قرآن کریم و سنت و فرهنگ مسلمانان به صورت یک اصطلاح آمده و منظور از آن، جهان دیگر است که در برابر دنیا قرار دارد و در آن جا همه انسانها پاداش و کیفر کارهای دنیای خود را می بینند. همه فرقه های اسلامی، ایمان و اعتقاد به آخرت را محور اساسی اعتقادات خود و یکی از ضروریات عقاید اسلامی و منکر آن را خارج از اسلام میدانند.

برزخ، قیامت، حشر و نشر، صراط، حساب، شفاعت، بهشت و جهنم، همه واقعیات عالم آخرت هستند. در آخرت دیگر نظام اجتماعی و تعاون و مدنیت انسانی در کار نیست. هر انسانی به تنهایی در پیشگاه خدا حاضر میشود و تنها با نتیجه اعمالی که در دنیا سر و کار داشته می باشد. اگر به اندازه ذره ای کار نیک کرده، پاداش آن را می بیند و به اندازه ذره ای کار بد کرده، مجازاتش را می بیند. آنان که همه تلاش و کوشش خود را فقط برای رسیدن به بهره های دنیا بکار برند، در آخرت هیچ بهره ای را ندارند و تمام آنچه که در آخرت به انسان میرسد، یا نعمت است یا عذاب. البته نعمت ها و عذاب آخرت، از نظر ایجاد لذت و یا درد، با نعمت ها و عذاب های دنیا، اصلا قابل مقایسه نیست. در عین حال در آخرت مغفرت و رحمت خدا، بسیاری از افراد بشر را که شایسته آن باشند، در بر میگیرد.

از نظر قرآن، آخرت محدود به انسان نیست و همه موجودات در پیشگاه خدا در آخرت محشور خواهند شد. ایمان به آخرت، یکی از ارکان اساسی دعوت همه پیامبران بوده است؛ چه انبیای عرب مانند حضرت هود علیه السلام و حضرت صالح علیه السلام و چه پیامبران اقوام دیگر مانند حضرت نوح علیه السلام، حضرت ابراهیم علیه السلام، حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام است.

آیه ی شریفه می فرماید همه ی انسان ها در طول زندگی شان برایشان بساطی فراهم می شود که پاک شوند. بدترین انسان ها در زندگی شان یک برهه ای بوده است که خداوند مزه ی پاکی را به آن ها چشانده. هیچ انسانی نیست که یک برهه ای از زندگی ش با خداوند مأنوس نباشد. هر کس بالاخره یک جایی با خدا حال خوبی داشته است؛ حتی کثیف ترین انسان ها؛ حتی کسانی که در مخالفتشان با خدا شکی نیست. مثل معاویه، مثل ابوسفیان. معاویه وقتی وصف فضائل حضرت امیرالمؤمنین را می شنید، گریه می کرد!
وقتی اشک چشم تو جاری می شود، اذن دخول تو برای ورورد به حریم الهی است. راه تو باز می شود. یعنی اشک چشم راه توست بسوی ملکوت.

آیه می فرماید بعد اذ هدیتنا، یعنی همه ی ما یک هدایتی داشته ایم.

4 حالت داریم که عاقبت خوانده می شوند:
1- برخی بدند و این بدی را ادامه می دهند و همانگونه می میرند.
2- برخی بدند ولی از راه بد باز می گردند، و خوب می میرند.
3- برخی خوبند، این خوبی را ادامه می دهند و خوب هم می میرند.
4- برخی خوبند، این راه را گم می کنند و بد می میرند.

دوجور تفکر راجع به عاقبت داریم؛ یک تفکر خرافی و یک تفکر حقیقی.
یک وجه تفکر خرافی اینست که می گویند یک عده در دنیا هر کاری دلشان خواست انجام می دهند، بعد یک اتفاقی می افتد، دری به تخته می خورد، درست می شوند و به بهشت می روند! مثلاً فضیل عیاض یک عمر دنبال خوشگذرانی خودش بود و در 40 سالگی با شنیدن یک آیه توبه کرد و باز گشت!

وجه دیگر تفکر خرافی این است که می گویند عده ای در دنیا یک عمر به عبادت مشغولند، در اواخر عمر یک اتفاقی می افتد که کار شری انجام می دهند و عاقبت به شر می شوند؛ مثل برصیصای عابد که هفتاد سال عبادت خدا را کرد و چند روز آخر خراب کرد، نه دنیا را داشت و نه آخرت را!

این تفکر اصلاً قابل قبول نیست. با عدل خدا هم جور نیست چه رسد با فضل خدا؛ خدایی که اهل کَرم است.
عاقبت بخیری یک امر اتفاقی نیست.

وقتی می گوییم اللهم اجعل عاقبت امورنا خیراً، باید ببینیم حقیقت عاقبت چیست.
از نظر حقیقی:
علمای اخلاق می گویند عاقبت بخیر یا عاقبت به شری یک ظهور نیست؛ یک اظهار است. اینطور نیست که یک صفت (عاقبت) ناگهان ظهور کند.در ظهور، طرف یک عمر بد بوده، اتفاقی می افتد و خوب میشود یا اینکه عمری خوب زندگی کرده است و در یک امتحان مردود می شود.
این ها خرافات است.حقیقی ش اظهار است. یعنی عاقبت بخیر یا عاقبت به شری یک مسیر است که در انتهای این این مسیر شما به خیر یا شر می رسید.
ابن ملجم در خدمت امیرالمؤمنین(ع) خیلی غلو می کرد. حضرت فرمودند ابن ملجم تو روزی مرا به قتل خواهی رساند.
مسیرت منجر به تفریط می شود.

برصیصا خودش را در غار زندانی کرده بود و فکر می کرد تقوایش با قدرت خودش حفظ شده نه خداوند. هیچ برخوردی با نامحرم نداشت و چون اجابت دعواتش را دیده بود، به خوبی خودش بسیار مغرور بود. از گناه فرار می کرد؛ چون عرضه ی مبارزه با شهواتش را نداشت و خودش را کنار کشیده بود؛ دچار کبر شده بود. برصیصا مسیرش اشتباه بود و در اولین امتحان زمین خورد. حتی اگر این امتحان بجای 70 سالگی، در 20 سالگی ش انجام می گرفت.

یک نفر لات عرق خور که توسط شهید چمران هدایت شده بود، می گفت دزدی کردم، عرق خوردم، کتک زدم، کتک خوردم اما یک بار به ناموس مردم خیانت نکردم! یک امر مهم را کنترل کرده، پس هدایت شد و سرانجام هم شهید شد.

عاقبت بخیری یک مسیری است که باید خودت را در آن حفظ کنی. کما اینکه عاقبت به شری هم همینطور است.

ممکن است کسی بگوید من که انقدر دلم سیاه است، انقدر گناهکارم، چرا اعتکاف راهم دادند؟!
همه ی ما در پیشگاه خداوند روسیاهیم!
ولی بدان در زندگیت حتماً یک چیزی داشتی، یک کاری کردی که الان به تو لیاقت دادند به اینجا بیایی. وقتی که دعوتت کرده ، یعنی دوستت داشته. مگر می شود همینطوری تو را به مسجد راه بدهند؟! بدان که یک لیاقتی بوده است.

حتی کسی که به نیت دزدی به اعتکاف می آید،با وجودی که این بدتربن نوع دزدی است اما خدا دعوتش کرده که بیاید، بلاخره یک لیاقتی هست .

عاقبت به خیری یعنی این که دوست داشته باشی خوب باشی .


عاقبت به خیری یعنی این که این سه روز اعتکاف بهتر شوی و بیرون بروی.

شخصی از معصوم (ع) پرسید از کجا بفهمیم عاقبت به خیر می شویم یا نه ؟  آقا فرمود :اگر دیدی داری به سمت خوب شدن حرکت می کنی عاقبت به خیر می شوی.این یک مسیر است.
 مثلا کسی که در 30 سالگی توبه می کند باید از 15 سالگی تا 30 سالگیش را بررسی کنی و ببینی در طول این سالها بدتر شده و یک دفعه توبه کرده و یا این که به تدریج بهتر شده و نهایتاً در 30 سالگی توبه کرده.

اولین گزینه ای که باعث عاقبت به خیری می شود نماز است؛ توجه به نماز !

خدمت پیامبر آمدند و گفتند فلان جوان از مسلمانان خیلی خطا کار است و گناهان بدی کرده است. پیامبر فرمودند این همان جوانی است که موقع اذان همه کارهایش را رها می کند و به سوی نماز می رود ؟ عرض کردند بله . پیامبر فرمدند : به خاطر تقیدش به نماز اول وقت عاقبت به خیر خواهد شد. و آن جوان در جوار پیامبر (ص) شهید شد.

شخصی نزد پیامبر(ص) امد و گفت باغی دارم ولی هر کاری می کنم برکت ندارد، دست به آب می زنم خشک می شود! چه کار کنم؟!
پیامبر(ص) فرمود در باغت درختی با فلان مشخصات هست که در بالای آن کلاغی لانه دارد و در لانه ی او، استخوانی هست. استخوان را به کویر ببر و در چاله ای دفنش کن. برگرد و خدا روزیت را درست می کند!
مرد اینکارها را انجام داد و درست شد. نزد پیامبر آمد و علت را پرسید. پیامبر فرمودند در قبرستان مسلمین، باد، آب و خاک را کنار زد و چند قبر نمایان شد. کلاغی آمد و تکه استخوانی را از قبری به نوکش گرفت و در لانه اش گذاشت. این استخوان متعلق به یک شخص تارک الصلوة بود. بی برکتی استخوان یک تارک الصلوة باعث شده که برکت از این باغ برود.

کسی عاقبت بخیر می شود که به نمازش توجه داشته باشد. این گزینه ی اول است.

ویلٌ للمصلین؛ الذین هم فی صلاتهم ساهون.

وای بر نمازگزارانی که در نمازشان اهمال می کنند.

عاقبت بخیری یعنی اینکه گرفتاری های زندگیت برطرف شود.
جوانی نزد شیخ نخودکی آمد و گفت سه قفل در زندگی م وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.
قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.
قفل دوم اینکه دوست دارم کارم برکت داشته باشد.
قفل سوم اینکه دوست دارم عاقبت بخیر شوم.

شیخ نخودکی فرمود برای قفل اول، نمازت را اول وقت بخوان. برای قفل دوم نمازت را اول وقت بخوان. و برای قفل سوم نمازت را اول وقت بخوان.

جوان عرض کرد: سه قفل با یک کلید؟؟! شیخ نخودکی فرمود نماز اول وقت شاه کلید است!

عاقبت بخیری برای کسی است که به نمازش اهمیت بدهد.

جامعه ای که نماز نخواندن شخص هیچ کراهت و هیچ احساس بدی برای او ایجاد نکند، به فساد می رسد و بوی گندش تا فرسخ ها مشام را آزار می دهد!
نکته ی آخر اینکه عاقبت بخیری این است که فراموش نکنی صاحب داری. دلخوشی ت، دلخوشی اربابت باشد و ناراحتی ت، ناراحتی اربابت.

وقتی یقین داشته باشد که صاحب داری، آقایت در هر حال مواظب توست، اگر اشتباهی هم مرتکب شود، باز حواسش به عاقبتش هست.

برخی از ما فکر می کنیم صاحب نداریم! عاقبت بخیری یعنی اینکه بدانی صاحب داری؛ مراقب باشی.
 دم آخر کمکت می کنند




تاریخ : دوشنبه 88/7/20 | 4:19 عصر | نویسنده : جوانمرد | نظر

  • اس ام اس دون | ریه | وبلاگ شخصی